Tuesday, June 14, 2005

من یک روشنفکر با کلاس هستم

خواننده ناشناس و پروپا قرص ما گفته که اونایی که احساس روشنفکری و با کلاسی می کنند به معین رای می دهند و به نظر ایشان احمدی نژاد یا رضایی بهترین هستند. اگه از این فرض بگذریم که ایشون شوخی می کنند اول توصیه می کنم جواب امیر به اظهار مشابه رو بخونید. اما بعد نظر خودم. آقا درست روزی که ما تقریبا به این نتیجه رسیدیم که اصلا رای بدیم و به معین هم رای بدیم یکی میاد این حرف رو می زنه. اول اینکه کدام دلیل نشون می ده کسانی که می خوان نشون بدن با کلاس و روشنفکر هستند می خوان به معین رای بدین. شاید واقعا با کلاس و روشنفکر هستند مثل من.! از این نویسنده سوال می کنم واقعا اینطور فکر می کنید.؟ ولی من فکر می کنم دوره این حرفها گذشته. مردم فکر میکنن و تصمیم می گیرن. دیروز یه نفر یه چیزبا مزه تعریف می کرد. می گفت پیر مردی سوار اتوبوس شد و به جای بلیط از این کارتهای انفاقی شهردار احمدی نژاد نشون داد و نشست. بهش گفتم که خوبه دیگه اتوبوس مجانی سوار میشی . حتما به احمدی نژاد رای میدی. گفت نه به معین رای میدم.! اینو نگفتم که برای معین تبلیغ کنم چون اینبار برخلاف سال هفتادو شش اونقدر به کاری که می کنم اطمینان ندارم و حتی هنوز تصمیم قطعی برای رای دادن نگرفتم که بخوام کسی رو هم به رای دادن به معین تشویق کنم ولی می خوان بگم دیگه مردم رو نمیشه خر کرد. اینبار هر کسی جز معین برنده بشه به خاطر این نیست که مردم قبولش دارن. من با قاطعیت می گم که اکثزیت مردم نظر معین وحتی نظرات رادیکال تر رو قبول دارن ولی خیلی ها به این باور رسیدن که رای دادن چیزی رو عوض نمیکنه. اما من چرا تصمیم گرفتم رای بدم.؟ وقتی نشستم خوب فکر کردم. احساسات رو کنار گذاشتم و تنفر رو از خودم دور کردم دیدم توی این سالها خیلی اتفاقا افتاده. درسته اکبر گنجی ها و عبدی ها رفتند زندان، سعید حجاریان رو ترور کردند، دانشجوها رو کتک زدند ولی امروز همشون دارن از اون دری وارد میشن که خاتمی وارد شد. میشه اصلاحات رو همینجا رها کرد و منتظرموند تا یکی بیاد کمک یا منتظر موند مردم خونشون به جوش بیاد و دوباره همه چیز رو بریزن به هم ولی اینها با اینکه آسون تر به نظر ولی به همون اندازه بی فایده تر هم هستند. تا وقتی تغییرات در درون مردم اتفاق نیفته چیزی عوض نمیشه. همین روشنفکر شدن یا حتی اداش رو در آوردن هم کمک میکنه تا مفاهیمی جا بیفته. تا دوسال پیش کمربند ایمنی بستن به نظر خیلی ها مسخره بود و پلیس هم نمی تونست مردم رو وادار کنه ولی وقتی زمینه اش آماده شد قانون فقط در نقش یک کاتالیزور فرهنگ مردم رو عوض کرد. در زمینه سیاست هم همینه. امروز خیلی چیزها جا افتاده. حتی محسن رضایی هم می خواد به مردم آزادی بده. و این یعنی همه پذیرفتن آزادی حق مردمه . فقط نمی خوان بهشون بدن. در حالی که هشت سال پیش آزادی یه جرم محسوب می شد. و من نمی خوام راهی رو که اومدم نصفه بذارم.

2 comments:

Anonymous said...

بابا روشنفكر بابا باكلاس حالا نميشه اندفعه كوتاه بياي ... اين خواننده پر و پا قرصت شايدم شربتت كور شد ...عوضش كن تو رو جون معين, معين فدات شه عوضش كن
سال بالايي

Anonymous said...

حالا از شوخي بگذريم شايد نتيجه اي كه تو هشت سال گذشته عايد ما شد اين بود كه آزادي حقمونه.. ولي بدبختي اينه كه اين آزادي صرفا تو حوزه روابط دختر و پسر و نوع و رنگ لباس ها بوده. اونقدر مهم شده كه تو فيلم توليدي و تبليغات كانديداهامن جمله لاريجاني و حتي هاشمي تاثيرگذارترين قسمت خانومها و دخترهايي هستند كه تيپ هاي جديد دارن. در حالي كه درد جامعه ما بي فرهنگي , عدم تعهد هيچكس به هيچكس, دزدي , فساد , رشوه خواري و .... است.خاتمي كار مهمي نكرد جز اينكه حالا راحت بشه از كانديدا ها پرسيد راه حل شما براي دختران فراري و زنان خياباني چيه؟
سال بالايي