یه روزی یه عَبدی داشت توی خیابون انتخابات می رفت و هی می گفت تف تف، عجب دست فرمونی داشت این احمدی. یکی پرسید چته. عبد گفت رفتم رای بدم، دیدم احمدی می خواد با یه تریلی هیجده چرخ توی یه کوچه شش متری دور بزنه. گفتم بابا احمدی جون نمیشه.احمدی گفت میشه. اصرار کردم که نمیشه. احمدی گفت اگه شد چی. گفتم بیا .... توی دهن من. تف تف عجب دستفرمونی داشت.!
Saturday, June 25, 2005
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment