Thursday, June 28, 2007

بنزین

بلاخره یک کاری درباره بنزین انجام شد. سرمایه ای که در از این طریق هدر میره وحشتناک هستش. به نظر من این بهترین زمان برای انجام طرح بود. به سه دلیل. اول اینکه تنها زمانی بود که دولت و مجلس و ارتش و سپاه و همه با هم تو یه مسیر هستند و می توانند و مجبورند پی آمدهای احتمالی رو کنترل کنند. دوم اینکه سودش به جیب مملکت میره دودش تو چشم احمدی نژاد. سوم اینکه فعلا من تو ایران نیستم و برای من دردسری نداره! امیدوارم مسئولان جا نزنند

و چه سخت است امتحان

امروز امتحان داشتم. تقریبا سخت بود. ولی تموم شد. اگر این وبلاگ رو می خونید و مستجاب الدعوه هم هستید، جای دوری نمیره یه دعایی هم به حال ما کنید. انشالله در امتحان زندگی تون قبول بشوید

Monday, June 18, 2007

غازهاي دوست داشتني

Posted by Picasa

این عزیزان غازهای پارک نزدیک خونه ما هستند. محبت عجیبی هم به من دارند به خصوص آقای پدر که توی این عکس غایب هستند. به طوری که هر بار که توی مسیر دانشگاه از کنارشون رد می شم آقای پدر و خانم مادر شروع می کنند مثل مار فیس فیس کردن و در یک مورد بنده رو مورد هجمه قرار دادند که من هم با شجاعت تمایت ارضی رو رها کردم و فرار کردم. ولی نمی شه انکار کرد که زیبا هستند

Sunday, June 10, 2007

فحاشی در اینترنت

خیلی برای من جالبه که اکثر فعالان سیاسی در اینترنت مهارت جالبی هم در فحاشی اینترنتی دارند. شاید ندیدن قیافه طرف مقابل باعث میشه آدم راحت تر بدوبیراه بگه. ماشا الله همه هم دست و دهنشون گرمه. از ابراهیم نبوی بگیر تا حسین درخشان و از فاطمه رجبی تا حسین شریعتمداری. گفتار نیک زرتشت را یاد باد

Tuesday, June 05, 2007

زندگی به سبک کانادایی



Posted by Picasa
اینا عشق این کانادایی هاست که احتمالا از آمریکایی ها یاد گرفتن.
اضافه کنید ماشین بزرگ ( وانت) وماشین خیلی بزرگ ( وانت خیلی بزرگ) رو

Monday, June 04, 2007

خوابیدی بدون لالایی و قصه


باورم نميشه که سه سال گذشته. وقتي به مرگ اون عزيزم فکر مي کنم انگار زمان مفهوم خودش رو از دست ميده. تنها
چيزي که مي فهمم اينه که خيلي گذشته و خيلي سخت گذشته. قدر مامانها رو بدونيد
این آهنگ رو می تونید اینجا بشنوید ولی مواظب باشید دلتون نگیره

خوابیدی بدون لالایی و قصه بگیر اسوده بخواب بی درد و غصه
دیگه کابوس زمستون نمی بینی توی خواب گلهای
حسرت نمی چینی
دیگه خورشید چهرتو نمی سوزونه جای سیلی های باد
روش نمی مونه
دیگه بیدار نمی شی با نگرونی یا با تردید که بری یا که
بمونی
رفتی ادمکها رو جا گذاشتی قانون جنگل زیر پا گذاشتی
اینجا قهرن سینه ها با مهربونی تو تو جنگل نمی تونستی بمونی
دلتو بردی با خود به جای دیگه اونجا که خدا برات لالایی میگه
میدونم می بینمت یه روز دوباره توی دنیایی که ادمک نداره
Posted by Picasa

طبیعت عاشق



Posted by Picasa
وقتی بهار میاد طبیعت هم عاشق میشه. اینجا بهار کمی دیر امده، ولی زیباست