Wednesday, February 16, 2005

بز بیاری

اول از همه بگم که لطفا به بدبختی های این هفته اضافه کنید پیدا نکردن بلیط برای چهارشنبه شب و اینکه من هنوز تو اهوازم و منتظر بلیط. قدیما می گفتن داداش بز آوردی. اما در جواب همکلاسی کامنت گذار بگم که علت استفاده از کلمات انگلیسی تو متن بیشتر شوخی است و من اینجا همونظوری می نویسم که در حالت عادی حرف می زنم. تو دوستای من این معموله و مفهومشم بار طنز دادن به کلمات خاص است که البته با موقعیت حقیقی تناسب ندارد. اما در مورد انگلیسی نوشتن همون کلمات بگم که من که مغز خر نخوردم اگه می شد می نوشنم. ولی این بلاگ اسپات لعنتی هر چی جز فارسی بنویسی ورمیداره پرت میکنه اول جمله. مثل این نقطه ها و علامتها ! ضمناً من نمی تونم شیفت ی بزنم اصلا قبول نمیکنه. باید یه خاکی تو سر این فارسی نوشتن تو این بلاگر بکنم. در خاتمه بگم که تافل داشتن که پز نداره چون هر کسی میتونه بره امتحان بده. اگه داشته باشه انگیسی بلد بودن داره که اونم من بلد نیستن (فعلا). من با توجه به تئوری علی پورمند عزیز دارم فارتینگ میکنم که تو پست بعدی این تئوری رو براتون تشریح میکنم. (بعضی از این کلمات هم معنیش بده حیا اجازه نمیده فارسی بگم)

1 comment:

Anonymous said...

سلام
اگه تعجب كردم از اين همه كلمه انگليسي و نميدونستم كه در حالت عادي هم شما مختلط صحبت ميكنيد واسه اينه كه تو سال هاي 75-76 اينطوري نبود. و جز يه جمله انگليسي چيزي از شما يادم نمياد.به نظرم چه همه عوض شدشدو اين اصلا بد نيست.در مورد نوشتن حرف ي شايد سيستم شما با گرفتن كليد كنترل اين حرف رو درست تايپ كنه . واما در خصوص نوشتن كلمات انگليسي هم بهتره جاي ديگه متنت رو بنويسي و يونيكد كني و بعد بذاري تو بلاگر(البته خودت استادي)
سال بالايي