Sunday, February 13, 2005

اوضاع قاطی شده

چند وقتیه که اوضاعمون (من و مری) قاطی شده. از اونجایی که ما زن و شوهر جوان خیال می کنیم سوپر من ( و وومن) هستیم همیشه با یک دقت باور نکردنی کارای بزرگ و تصمیمات اساسی زندگی رو با هم اورلپ میدیم تا خدای نکرده یه آب خوش از گلومون پایین نره. ضمن اینکه خودمون رو هم کاملا عقل کل میدونیم و فکر می کنیم بعضی کارهارو فقط ما کشف کردیم و بقیه مردم از روی جهالت وبی خبری عمیق پی به فواید این کارها نبرند. مثال خیلی جالبش هم همین تغییر خونه زمستونی و اسباب کشی در سرماست که درست در حساسترین زمانی که مری خودش رو برای کنکور فوق آماده میکنه و حتی روی ساعتهاش هم حساب کرده (با برنامه ریزی بنده، هر کسی هم خواست تضمینی دخلش رو میارم) و تنها دو هفته وقت داره انجام شد. اضافه کنید خریدن ماشین در ایام مبارک دهه فجر که یه دویست تومانی به نفعه و خوب تهیه پول در زمان کم. حتماً تحویلش هم روز قبل از امتحان مری خواهد بود. تازه برنامه خرید یک باب آپارتمان نقلی جهت سرمایه گذاری غربته الی ا...( نه قربته) قبل از عید، امتحان جی آر ایی ایضا قبل از عید و صدها برنامه شاد و سرگرم کننده دیگه رو هم باید اضافه کرد در حالی که سمینار بخش ما این هفته تو اهواز برگذار میشه و قاعدتاً میتونید حدس بزنید که کار اسباب کشی ما روز جمعه تمون نشد و من تو این قحط بلیط اهواز مجبور شدم بلیط شنبه رو کنسل کنم و صبح یکشنبه در حالی که در سردترین هفته ایران در بیست و پنج ساله گذشته چنان سرما خوردم که نمیتونم از درد بدن هیچ کاری جز نشستن اینجا و خزعبل گفتن (نوشتن) کاری کنم ساعت سه و نیم از خواب پاشم برم فرودگاه تا بتونم یه کنسلی چیزی به ضرب دعا و نیایش مری پیدا کنم تا بیام بشینم اینجا و وبلاگ سیاه کنم. خلاصه اونی که میگن دیزستر اینه به خیالم. حال بنده رو هم در حال حاضر کلمه زیبای لاسریشن که همین چند روز پیش یاد گرفتم کاملا توصیف میکنه.

البته واقعا هیچ کدوم از اینا برای یه ترک واقعی کار سختی به حساب نمیاد و فقط نگرانی امتحان مری طاقت فرساست.
تصمیم داشتم شروع کنم یک سری از خاطرات بامزه ام رو اینجا بنویسم. حالا یه چایی میزنم و اگه حسش بود تو پست بعدی یکی مینویسم. ضمناً فراموش نشه که فردا روزه ولنتاین است و خوب عشق و عاشقی یادتون نره

No comments: