Wednesday, November 07, 2007

غربلاگ

تعداد زیادی از بلاگهایی که این روزها می بینم بیشتر غربلاگ هستند. بیشتر اونها در مورد ناراحتی ها یا شکایتهای نویسنده از زندگی هستند و کمتر بلاگی می بینم که امیدوارانه باشه. البته خود من هم تو بلاگم غر می زنم ولی فکر نمی کنم میزان غرها غالب باشه. نمی دونم علت این غر زدن چیه؟ چیزایی که به ذهنم میرسه اینه که مردم وقتی سر حال هستند وقتشون رو تلف نوشتن نمی کنند که اگه اینجوری باشه خوبه. اما چند تا دلیل دیگه هم هست. یکیش این می تونه باشه که بلاگ نویسی بیشتر در محدوده کار روشنفکرترهاست که معمولا بیشتر از بقیه جامعه متمایل به منفی بودن یا حداقل نوشتن و گفتن هستند. بعضی آدمها رو دیدم که از یک موضوعی کاملا راضی هستند ولی به حرف که میرسه بیشتر از همه غر می زنند و حتی با این غر زدن به بقیه پز می دهند. این مدل غربلاگ هم با اینکه برای خواننده بده ولی از این نظرکه نویسنده زیاد توی حرفهاش جدی نیست خوبه. خوب در مقایسه با اینکه بعضی ها منفی می نویسند چون منفی هستند یا اتفاقات زندگیشون منفیه. این حالت خیلی بده و اگه واقعا بیشتر کسانی که غربلاگ دارند صادق باشند آدم به وحشت می افته.

من شخصا مدتهاست تصمیم گرفتم با منفی بودن و اعتیاد به منفی فکر کردن مقابله کنم. جالب اینه که از وقتی همچین تصمیمی گرفتم ( فکر کنم الان هفت سال میشه) زندگیم در مسیر بهتری افتاده و موفقیت های بیشتری بدست آوردم یا حداقل خوشحال بودم. البته منظورم این نیست که چون گولی شنگول در خیابان بودم و هیچوقت ناراحت نبودم. منظورم نا امید نشدن در هر حالتی هستش. تا جایی که کاری از دستم بر آمده انجام دادم. از اون به بعدش رو هم پذیرفتم که دنیا کامل نیست و دلیلی نداره دنیا همیشه به میل من بچرخه. ولی می دونم یکم صبر کنم و حواسم رو بدم به شانسهایی که میان در خونه، چرخ برمیگرده و خوش میچرخه.

مثلا الان از امتحان اومدم و به جای اینکه غر بزنم چرا ماشین حساب نبردم و مجبور شدم همه محاسبات رو توی پنج دقیقه با یه ماشین حساب قرضی بکنم نشستم اینجا و از امید می نویسم و البته یواشکی دعا میکنم جوابهام درست باشه.

No comments: