Sunday, June 08, 2008

روز سیزدهم: تبریز، سرزمین آدمهای متفاوت





همراه پدر و خواهرم و همسرش به تبریز رفتیم تا زمان بیشتری را با پدرم باشم. همسر تصمیم گرفت پیش خانواده خودش بمونه. زمانه کمی با من سر ناسازگاری گذاشت و سرفه های ریزریزم که از بلد کفر مانده بود بزرگتر و محکمتر شدند و آخر سر من رو به دکتر کشاندند. خانم دکتر هم آنتی بیوتیکی داد که از ناکجا بدتر هرچه میکرب بود بترکونه. متاسفانه جنس معده من هم شبیه همین میکرب ها بود. در نتیجه تصمیم گرفتم داروها رو در همان تبریز بگذارم. با همه این حرف ها روزهای خوبی توی تبریز داشتم و از بودن با پدرم و خواهرم و دیدن اقوام لذت بردم. کلی هم ترکی دم. میوه های لذیییییییییییذ هم تا دلتون بخواد فراوان بود
اما درباره تبریز. تبریز شهر متفاوتی از بقیه جاهاست. مردمش تهاجمی و سخت کوش هستند و در مقابل زندگی کم نمی آورند. برای دیگران تبریزی ها خسیس هستند ولی برای خودشان خوب خرج می کنند. آدمهایی هستند که اگر از جنسشان نباشی و یا نشناسیشان سر و کله زدن باهاشان سخت است. اما اقتصاد این شهر و منطقه به لطف سختکوشی آدمهاش و تعصبی که به نگه داشتن پول و قدرت در شهرشان دارند همیشه پر رونقتر از شهرهای اطراف بوده. اگر فرهنگ ما می توانست کمی بیشتر تفاوت ها را تحمل کند شاید توان و انرژی این مردمان به جای جبهه گرفتن علیه تهرانی و فارس جذب فعالیت های مفیدتر می شد. راستی فکر کردید چرا ما ها همدیگر را اینقدر مسخره می کنیم. چرا یک نفر به خودش اجازه می دهد بقیه هموطن هایش را به خاطر تفاوتهای زبانی دست بیاندازد. اگر در کشور غریب باشید و مجبور باشید با زبان دیگری غیر از زبان مادری صحبت کنید به این چیزها زیاد فکر می کنید.
Posted by Picasa

No comments: