بعد از مدتها که این حوصله نوشتن نداشتم دلم تنگ نوشتن شده. این مدت کارهای زیادی انجام دادم و اتفاقات زیادی افتاده. امید به زندگی درمن قویتر از هر زمانی شده. امیدوارم شما هم امیدوار باشید!
Monday, May 29, 2006
زیر درخت نارنج
زیر درخت نارنج
کهنه های کتان را می شوید
چشمانی از سبزه دارد و
آوازی از بنفشه ها.
دریغا عشق
زیر درختِ نارنج پرشکوفه!
آب جویبار
می رفت سرشار از آفتاب
و آواز می خوانُد
گنجشکی به زیتون زار
دریغا عشق
زیر درخت نارنج پر شکوفه!
پس آنگاه که لولا
صابون را یکسره تمام کند
گاوبازان از راه خواهند رسید
دریغا عشق
زیرِ درخت نارنج پرشکوفه!
فدریکو گارسیا لورکا
Subscribe to:
Posts (Atom)