مدتی هستش که فرصت فکر کردن نداشته ام. یعنی آنقدر کارهای جالبتر هستش که آدم دلش می خواد فکر کردن را عقب بندازه. منظورم از فکر کردن هر فعالیت غیرفیزیکی بجز کارکردن و تلویزیون دیدن هست. راستش زیاد هم از این موضوع ناراحت نیستم چون پاییز که بیاد و هوا سرد بشه وقت زیادی برای فکر کردن خواهد بود
دبگه اینکه وبلاگ یک ایرانی در آمریکا را دوباره پیدا کردم. وبلاگ جالبیه بخصوص نحوه نوشتنش و طنز همیشگی نوشته هاش (بجز بعضی غمگین هاش که آدم را یاد هرچی غم و غصه و بدهی داشته و نداشته می اندازه که الیته اون هم از نثر خوبشه. این پست خیلی قدیمیش خیلی بامزه بود. تو روزهای دوری که خیلی غمگین بودم خواندن این نوشته ها کلی کمکم کردند
دبگه اینکه وبلاگ یک ایرانی در آمریکا را دوباره پیدا کردم. وبلاگ جالبیه بخصوص نحوه نوشتنش و طنز همیشگی نوشته هاش (بجز بعضی غمگین هاش که آدم را یاد هرچی غم و غصه و بدهی داشته و نداشته می اندازه که الیته اون هم از نثر خوبشه. این پست خیلی قدیمیش خیلی بامزه بود. تو روزهای دوری که خیلی غمگین بودم خواندن این نوشته ها کلی کمکم کردند
1 comment:
Salaam, web e ghashangi dari (choon az in jomle khoshet miad goftam!)
:))
vali vaghean web e ghashangi dari, zemnan mamnoon az comment
Mohammad-Reza
Post a Comment