توی یکی از کتابهای دبستان نوشته بود که دو حبه قند برای شیرین کردن یک گالن آب کافی است. این موضوع برای من خیلی عجیب بود چون من نصف شکردان را در چایی صبحانه ام خالی می کردم ولی شیرین نمی شد. چطور ممکن بود با دو حبه قند یک گالن آب را شیرین کرد. از طرف دیگه تا مدتها عادت داشتم که قهوه خیلی شیرین بنوشم. آنقدر شیرین که کلا مزه قهوه را احساس نکنم. خیلی طبیعی و یواش یواش با کم کردن مقدار شکر قهوه ( از روی دست اطرافیان تقلب کردم) حالا به جایی رسیده ام که قهوه را بدون شکر می نوشم.
همین موضوع تا حد زیادی در مورد غذا هم صدق می کند. آدمی که هیچ غذای تند و هیچ سس شیرینی دوست نداشت حالا به غذای تند علاقه مند شده است و افسوس غذاهایی که در هند نخورد را دارد و پایه غذای ژاپنی و تایلندی شده.
خلاصه قصه اینکه به این نتیجه رسیده ام که ذائقه تغییر پذیر و تربیت پذیر است. البته کمی زمان لازم است تا شگفتی مزه های نا آشنا از بین برود و لذت بردن از آن مزه شروع شود. شاید روزی ماهی خام هم خوردم! کار خدا را چه دیدی
1 comment:
اگه سوشی میخوری نگران نباش به زودی ماهی خام هم خواهی خورد
Post a Comment