چند وقتیه که زیاد نمی نویسم. یکجوری دیگه احساس راحت بودن با نوشتن نمی کنم. احساس می کنم نمی تونم حرفهام را آنجوری که فکر می کنم و دلم می خواد بزنم. باید کمی درباره این فکر کنم. شاید آدرسم را عوض کنم شاید هم همینجا بنویسم. نمی دونم چرا یک جوری حس می کنم بدون شلوار توی جمع دارم راه می رم
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
5 comments:
احتمالا متولد بهمن نیستی!
منم همین حس رو دارم آخه
شایدم مال زمین شناس بودنه ! به زمان دایناسورها حرف میزنیم یعنی؟
آره رفیق، متاسفانه عدم پایبندی به اصول اخلاقی، احساسات رقیق، قضاوتهای عجولانه (و اهمیت دادن به قضاوتهای عجولانه)، عدم درک صحیح جایگاهها و از همه مهمتر غلبه «ارزش»ها (و لرزشها!)ی جامعه بسته و شدیدن محافظه کار بر ذهنیت اکثریت ما باعث شده در فرهنگ ما آدم نتونه راحت حرف دلش رو راحت بزنه. باید یا از ایما و اشاره استفاده کرد یا از پشت پرده حرف زد. یکی از حسنهای دنیای مجازی اینترنتی هم اینه که تا حد زیادی میشه آدم حرف دلش رو بزنه بدون اینکه فکر کنه کون لخت وسط قزوین داره راه میره. البته محدودیتهایی هم هست (مثلا قسمت کردن عکسها و خاطرات شخصی با خواننده ها) که از پشت پرده نشدنیه... اما برای تبادل نظر یا بیرون ریختن افکار راه حل میشه از اینترنت استفاده کرد...
متاسفم که این فرهنگ باعث شده آدم در آزادترین و راحتترین جاهای دنیا هم احساس آزادی و راحتی نکنه. بقول معروف آدم رو میشه از ایران در آورد، ولی «ایران» رو نمیشه از آدم درآورد.
امضای کامنت بالایی
- آفتابه دار
آدم وقتی با اسم واقعی اش در وبلاگی می نویسه، انگار در خونه اش رو باز گذاشته که همه بیان تو! من از وقتی به اسم مستعار می نویسم خیلی احساس بهتری دارم. اما قول بدید آدرس جدید رو به ما هم بدید!
سلام
دلتون میاد منو هادیو از نوشته هاتون محروم کنین؟ حیف نیست؟
حالا بدون شلوار نه، اقلا با شلوارک بیاید تو جمع
Post a Comment