و زندگی همچنان می گذرد. هفته خیلی شلوغی داشتم. الان که آخر هفته شده و باید خوشحال باشم، نمی دونم چرا یکمی دلم گرفته. شاید چون خیلی خسته هستم. الان از زمانهاییه که می تونم با یه سخنرانی چندصد نفر رو به خودکشی دسته جمعی وادار کنم. گذشته از همه چیز دلم می خواست این داستان احمدی نژادی تموم بشه. راستش یکم زور داره که هر مادر مرده ای که از جاش بلند شده یه حرفی درباره مملکت من بزنه. اگه فارسی بلد بودند براشون می خوندم اونی که به ما استراحت نکرده بود کلاغ مجروح بوده. به انگیسی چی میشه؟
The only one who hadn’t peed on us, was torn ass crow?